واقعیت آن است که طی سالهای دولت سازندگی و بعد از آن، مصرفگرایی به شدت در جامعه ما ترویج شد. آمار و ارقام نگران کنندهای وجود دارد که این مصرف بیرویه را نشان می دهد. مثلاً در خصوص انرژی. برای مقایسه مصرف انرژی از معیار "شدت انرژی" استفاده میشود که برابر نسبت مصرف انرژی به تولید ناخالص داخلی است. مطابق آمارها، ایران در کل جهان بالاترین میزان "شدت انرژی" را به خود اختصاص داده است! این معیار برای ایران 17 برابر کشوری مثل ژاپن، 5/8 برابر اروپا، 1/2 برابر چین و 8/2 برابر کشورهای آسیای شرقی است. این آمار میزان مصرف بیرویه انرژی را در ایران نشان میدهد. در واقع، مصرف انرژی در ایران برابر مصرف انرژی در کشوری با جمعیت 750 میلیون نفر است! رقمی که تصور آن چندان آسان نیست.
در مورد سایر منابع نیز وضعیتی مشابه حاکم است. الگوی مصرف آب آشامیدنی بر اساس اعلام بانک جهانی برای یک نفر در سال، یک متر مکعب و برای بهداشت در زندگی به ازای هر نفر، 100 متر مکعب در سال است. بر این اساس، در کشور ما 70 درصد بیشتر از الگوی جهانی آب مصرف میشود! از نظر مصرف برق، ایران نوزدهمین کشور پرمصرف برق در دنیاست.
باید چاره جدی برای وضعیت موجود اندیشید.
یکی از دلایل این روند، فرهنگسازیای است که طی این سالها انجام شده است. صداوسیما طی این سالها یکی از بزرگترین عوامل ترویج مصرفگرایی در جامعه بوده است. امروز هم اگر بخواهیم به تغییر الگوی مصرف در کشور فکر کنیم، به نظر میرسد پیش از همه، این صداوسیما است که باید جهتگیریهای خود را در این زمینه کاملاً معکوس کند. تبلیغات صداوسیما برای معرفی کالا نیست. آنچه تبلیغات چیپس و پفک و تلویزیون LCD و ویلای شمال و... رقم میزند، ترویج مصرفگرایی است. علاوه بر اینکه نوع پرداختها در ساخت فیلمها و سریالها هم اغلب در همین راستاست.
دلیل دیگر این روند، به نوع سیاستگذاریهای قوه مجریه در کشور بازمیگردد. وقتی میان آب شرب و آبی که برای استحمام، شستوشوی لباس، شستن حیاط، پر کردن استخر و... مصرف میشود، تفاوتی باشد، طبیعی است که میزان مصرف بسیار بیش از حد انتظار خواهد بود.
دلیل سوم، پایین بودن قیمت برخی منابع، بهخاطر یارانههایی است که به آنها تعلق میگیرد. برخی از این یارانهها در کل دنیا بیسابقه است. مثلاً در هیچ کشوری به برق یارانه تعلق نمیگیرد. در حالی که در ایران، یارانه بالایی برای این حامل انرژی لحاظ میشود و این به خودی خود، افزایش مصرف آن را رقم میزند.
محمد رضا خباز، مخبر کمیسیون اقتصادی مجلس در این خصوص معتقد است: «هرکسی که اندکی با اقتصاد کشور آشنا باشد، میداند پرداخت یارانه با روش موجود، بدترین شکل هدردادن منابع است.» ستاریفر رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی در دولت اصلاحات نیز با اشاره به طرح هدفمند کردن یارانهها میگوید: «من معتقدم که وضع موجود مصرف انرژی در ایران قابل قبول نیست و هر کار اصلاحی به نفع کشور است.»
در واقع یکی از ضرورتهایی که صاحب نظران را نسبت به اجرایی کردن طرح هدفمند کردن یارانهها مصمم می سازد، وضعیت نامطلوب توزیع و مصرف یارانهها و نیز پیامدهای این نوع توزیع است. در خصوص هدر رفتن منابع، همه صاحبنظران و اقتصاد دانان نظری مشابه دارند. مهدی هاشمی رفسنجانی در این خصوص می گوید: «در سال 1382 معیارهای مصرف انرژی کشور در بخش های نفت، ساختمان، حمل و نقل و لوازم خانگی به ترتیب 2، 5/2، 2/2، 7/1 برابر استانداردهای جهانی بوده است. مصرف انرژی جهت گرمایش ساختمان در ایران حدود 2،6 برابر مصرف جهانی است. مصرف انرژی برای تولید یک تن سیمان در ایران نیز 1،3 برابر مصرف دنیاست. وضع انرژی مصرفی برای تولید آجر نیز در این مورد خیلی خوشایند نیست و 5،5 برابر مقدار جهانی است، همچنین فولاد 1،5، قند و شکر 1،64 و کاغذ 1،7 برابر مقدار جهانی است. به طور کلی در صنایع ذکر شده شاخص وزنی به طور متوسط در ایران 8،1 برابر بالاتر از مصرف جهانی انرژی است که در کل صنایع کشور این رقم حدود 2 برابر در نظر گرفته می شود.»
او همچنین بر غیر قابل تحمل بودن وضعیت موجود و بدتر شدن آن در سال های آتی در صورت عدم اقدام درخور تأکید دارد: «مطابق با بررسی های به عمل آمده در سال 1382 میزان مصرف انرژی در ایران معادل 20 میلیارد دلار می باشد که چنانچه روند انرژی به همین گونه ادامه یابد، در 20 سال آینده حدود 680 میلیارد دلار انرژی مصرف خواهیم کرد!»
روند افزایشی مصرف انرژی در کشور طی سالهای آتی بیش از هر زمان کشور را با کمبود بودجه برای تأمین هزینههای تولید انرژی مواجه خواهد کرد.
رئیس کمیسیون انرژی مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری در این خصوص میگوید: «سال 85 مصرف انرژی نسبت به سال پیش از آن حدود 8،9 درصد رشد داشت و در سال 86، این میزان به 9،9 درصد بالغ شد. پیامد روند مصرف انرژی آن است که تا 10 سال دیگر قادر به صدور نفت نخواهیم بود، این در حالی است که منابع بودجه کشور 70 درصد از طریق نفت تأمین می شود.»
امروز دیگر همه صاحب نظران بر ضرورت اصلاح الگوی مصرف اتفاق نظر دارند، اما متأسفانه هنوز مردم با بسیاری از واقعیت ها آشنا نیستند. برای ایجاد یک تحول اساسی در اقتصاد بیش از هر چیز نیازمند توجه همه جانبه دلسوزان و ایجاد یک عزم ملی برای تغییر هستیم.
نامگذاری مدبرانه رهبر انقلاب بر سالها طی 11 سال اخیر، برکات غیرقابل انکاری داشته و حتی در برخی موارد به گفتمانسازی و تسری آن به بدنه اجتماعی منجر شده است. سلسله نامگذاریهای سال امیرالمؤمنین، سال امام خمینی، سال نهضت حسینی، سال پاسخگویی سران قوا منجر به شکلگیری جنبش عدالتخواهی شد.
عزم ملی مورد اشاره برای تغییر و اصلاح الگوی مصرف نیز اگر بناست، شکل بگیرد، بهترین محرک برای آن، فراخوان رهبری و ریلگذاری ایشان است.
پیام دیگر این نامگذاری نیز برای قوه مقننه است. مجلس اگرچه در لایحه بودجه 88 بند مربوط به هدفمند کردن یارانهها را حذف و لایحه بودجه را با تغییرات عمده عملاً به طرح تبدیل کرد اما با این فراخوان بزرگ رهبر انقلاب، هرگونه تعلل در انسداد زمینههای اسراف و ادامه این مصرف مسرفانه در بخش انرژی پذیرفته نیست.
منبع:اقتدار ملی